شرایط فرهنگی دانشگاه ها در پساکرونا ۷۰ درصد تغییر می کند
Alternate Text
تاریخ انتشار: یکشنبه 7 شهریور 1400 بازدید: 1507

یگانه عرب، روزنامه‌نگار روزنامه فرهیختگان: با شیوع گسترده اپیدمی کرونا در کشور و تاثیری که این ویروس ناشناخته بر تمامی ابعاد جامعه داشت، بسیاری از نهادها و بخش‌های اجرایی کشور در سردرگمی و تاریکی ادامه راه قرار گرفت. یکی از نهادهایی که از این جریان مستثنی نبود، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است که تا چندماه ابتدایی شیوع کرونا چشم‌اندازی از ادامه راه متصور نبود و تعطیلی دانشگاه‌ها و آموزش آنلاین نیز که به‌واسطه محدودیت‌های کرونایی ایجاد شد، مسیر فعالیت آموزشی، فرهنگی و اجتماعی دانشجویان را تحت‌الشعاع قرار دارد و به‌سمت‌وسوی دیگری برد.

درخصوص تاثیر اپیدمی کرونا بر روند فعالیت دفتر سیاستگذاری و برنامه‌ریزی فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، اقدامات این دفتر در شرایط کرونا، اولویت‌ها و سیاست‌های وزارت علوم در قبال دانشجویان، گسترش مشارکت دانشگاهیان در ارتقای تعاملات فرهنگی و اجتماعی در محیط دانشگاه، تغییر فضای فرهنگی و اجتماعی دانشگاه‌ها در ایام پساکرونا و چشم‌انداز اقدامات فرهنگی و اجتماعی وزارتخانه در کاهش تاثیرات کرونایی حاکم بر جامعه دانشگاهی با مسعود فکری، مدیرکل دفتر سیاستگذاری و برنامه‌ریزی فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه از نظر می‌گذرانید.

در نظر اول این‌طور به‌نظر می‌رسد که اپیدمی کرونا بر روند فعالیت دفتر سیاستگذاری و برنامه‌ریزی فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تاثیرات ویژه‌ای گذاشته است و فضای رخوت گونه‌ای که در فضای فرهنگی دانشگاه ایجاد شده به دفتر سیاستگذاری نیز سرایت کرده‌ است، این‌طور نیست؟

از دی سال 1398 که عهده‌دار سمت مدیرکل دفتر سیاستگذاری و برنامه‌ریزی فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم شدم، با فاصله یک‌ماه و نیم ویروس کرونا در کشور شیوع پیدا کرد. حداقل تا حدود 6ماه تمام سیستم اداری کشور نمی‌دانست چه باید کند. اگرچه پیش از حضور من در این سمت، حدود یک‌سال دفتر سیاستگذاری به دلایلی چون رفتن مدیر قبلی وضعیت معلقی داشت و من نیز از شهریورماه 1398 تمایلی برای قرارگرفتن در این سمت نداشتم.

چرا؟ به‌دلیل محیط دفتر رغبتی نشان نمی‌دادید یا به‌دلیل جنس کار؟

به دو دلیل؛ یک جهت این است که من سیستم اجرایی کشور را دارای مشکلاتی می‌دانم چون از سال 1377 تاکنون، غیر از 3-2 سال که خارج از کشور بودم، درگیر کار اجرایی بوده و مسئولیت داشتم، اما احساس خوبی ندارم. فکر می‌کنم ابزارهای کارهای اجرایی موثر به اندازه کافی فراهم نیست که بتوان آرمان‌ها و ایده‌های خود را تحقق بخشید. اگر مدیر باانگیزه باشد، در این سیستم احساس سرخوردگی می‌کند. معتقدم حتی کسانی که ریاست‌جمهوری را تجربه نکرده‌اند دچار چنین دریافتی می‌شوند، پس از یک‌سال این احساس را خواهند داشت که می‌توانند همه مسائل را حل کنند اما با این واقعیت مواجه می‌شوند که اینچنین نیست، این موضوع در رده‌های پایین‌تر نیز همین‌گونه است. دلیل دیگر نیز این است که احساس می‌کردم اواخر سال 1398 و می‌توان گفت سال 1399 چون دوسال زمان زیادی نیست، عملا دوسال به تغییر مدیریت‌ها در کشور باقی‌مانده، فرصت این کار به‌اندازه‌ای نیست که مدیر دیدگاه‌های خود را به اجرا دربیاورد و علت امتناع من از کار این بود. از طرف دیگر حدود 50 نفر از کارشناسان توانمند معاونت فرهنگی و واجتماعی وزارت علوم تعدیل شده بودند. در ساختار اداری با دو دسته افراد مواجه هستیم که کارمندان و کارشناسان هستند. از هنرهای ما این است که آدم‌های کارشناس را می‌آوریم و بعد از 6ماه آنها کارمند می‌شوند؛ کارمند یعنی نامه‌ها را تایپ کند، تماس بگیرد و... . اما آنچه در بطن جامعه به آن نیاز داریم، کارشناس‌ تاثیرگذار و سیاستگذار است؛ کسی که مساله را بشناسد و راه‌حل تعیین کند اما آنچه درنهایت اتفاق افتاده ‌بود، این بود که کارمند مانده بود، نه کارشناس.

اما درنهایت پذیرفتید!

اگر می‌گفتند می‌خواهیم شما را فرمانده پادگانی کنیم و در کل 15 نیرو داریم، اصلا قبول نمی‌کردم؛ چراکه نمی‌توان کاری انجام داد، این تلقی من بود. منتها خیلی از مواقع در مناسبت‌های دوستی این اتفاق می‌افتد. من و دکتر غفاری هم‌دانشگاهی در دانشگاه تهران هستیم، احساس کردم او در شرایطی ا‌ست که می‌خواهد کسی درکنارش باشد تا او را همراهی کند و این یک قسمت ماجراست اما اینکه در وضعیت کرونایی حاکم بر جامعه چه اتفاقی در این نهاد افتاد، این بود که باید با وضعیت موجودی در این دفتر کار می‌کردم که آن هم با شرایط کرونا تحلیل رفته‌بود. یعنی یکی از نکاتی که برایم اهمیت بالایی داشت، این بود که در تعامل با دانشگاه‌ها بتوانیم سیاست‌های ناظر به واقعیت فرهنگی را طراحی کنیم، درنتیجه صف را از دست دادیم. درحال‌حاضر صف فرهنگی دانشگاه‌ها معاونانی است که فقط می‌توانم با آنها تلفنی صحبت کنم یا به‌طور حداقلی ببینم که البته معنای واقعی صف این نیست؛ صف یعنی هر آنچه را در فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی در میدان اتفاق می‌افتد جلوی چشم خود بگذارید و از دل آن برایش سیاست و برنامه تدوین کنید. این تقریبا مهم‌ترین پایلوتی بود که برای تداوم روند دفتر سیاستگذاری در شرایط کرونا درنظر گرفته ‌بودم که از بین رفت.

  سیاستگذاری در کشور ما به یک امر لوکس تبدیل شده‌ است

دفتر سیاستگذاری و برنامه‌ریزی فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم کجای برنامه‌ریزی فرهنگی وزارتخانه است؟

اصولا سیاستگذاری در کشور ما به یک امر لوکس تبدیل شده ‌است. تصور می‌شود کسی می‌آید، مطلبی می‌نویسد و سیاست‌های پنج‌ساله‌‌ای را تبیین می‌کند که عملیاتی نمی‌شود. این احساس موجب می‌شود هم سیاستگذار ‌انگیزه پیدا نکند و هم مجری برای اجرای آن دلیلی نداشته باشد. این امر یکی از چیزهایی است که در همه‌جا چه سیاست‌های فرهنگی و چه سیاست‌های اقتصادی و... اتفاق می‌افتد. آخرین نکته ذیل این امر نیز این است که در شرایط مطلوب که با ظرفیت 50-40 درصد حرکت می‌کنیم، دفتر سیاستگذاری باید چه اقداماتی انجام بدهد؟ اول اینکه این نهاد باید اقتضائات فرهنگی دائما سیال دانشگاه‌ها را رصد کند. ثانیا متناسب با آن با درنظر گرفتن اسناد بالادستی و نهادهای سیاستگذار کلان آنها را تبدیل به برخی برنامه‌ها و سیاست‌های فرعی کرده و به مجموعه‌ها برای عملیاتی‌شدن ابلاغ و درنهایت نتایج مطلوب یا غیرمطلوب آنها را بررسی کند؛ این وظیفه کلی است که در دفتر سیاستگذاری وجود دارد. در این دفتر نگاه حجمی و کمی وجود ندارد، چون قاعدتا با اداره کل پشتیبانی فرهنگی که چنین نگاهی در آن حاکم است، عملکرد متفاوتی داشته و رویکرد اجرایی ندارد. یکی از اقداماتی که در دفتر سیاستگذاری و برنامه‌ریزی فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم انجام داده‌ام، این است که درباره اسلامی‌شدن دانشگاه‌ها هر پژوهشی که انجام شده، جمع‌آوری شود تا جایگاه خود را ببینیم و بگوییم که سیاست ما در باب حجاب و عفاف چیست. از طرف دیگر، این دفتر باید درگیر پژوهش‌های کاربردی باشد. من تعریف متفاوتی از پژوهش‌های کاربردی درحوزه فرهنگ دارم. پژوهش گاهی اوقات برای پژوهش است و دسته دیگر پژوهش‌ها برای حل یک مساله است، مثلا تصور کنید می‌خواهیم تحقیق کنیم که چرا میزان مشارکت دانشجویان در فعالیت‌های فرهنگی در قالب تشکل‌ها در خوشبینانه‌ترین وضعیت 15درصد است؟

مشارکت دانشجویان در فعالیت‌های فرهنگی، فقط 15 درصد!

این مثال است یا گزاره خبری است؟

مثال نیست، متاسفانه واقعیت است. واقعیت تلخی هم هست. این عدد در دهه 60 بالای 60 درصد بود، در دهه 70 هم بالای 50 درصد بود. سیر مشارکت دانشجویان در تشکل‌ها مرتب کاهش داشته است؛ اینکه دانشجو کار فرهنگی می‌کند، ممکن است کار موسیقی باشد که کار فرهنگی محسوب می‌شود اما چرا در سبد تشکل‌ها اعم از آن چیزی که مربوط به نهاد معاونت فرهنگی است یا آنهایی که تشکل‌های دانشجویی است، چیزی از مشارکت دانشجویان قرار ندارد؟

مجموعه 15 درصدی که بیان کردید مربوط به تشکل یا مجموعه خاصی است یا همه مجموعه‌ها را در بر می‌گیرد؟

همه مجموعه‌ها، چه آنهایی که مربوط به نهاد فرهنگی می‌شود و چه آنهایی که مربوط به دانشگاه‌هاست، در کل 15درصد می‌شود. البته این میانگینی است که امکان دارد از منطقه‌ای به منطقه دیگر متفاوت باشد. ممکن است در دانشگاه‌های تهران پایین‌تر باشد و دانشجویان عرصه را برای فعالیت در بیرون دانشگاه بیشتر ببینند، در‌صورتی‌که ممکن است دانشجویان در دیگر شهرها در دانشگاه‌ها جمع شوند و نشریه‌ای را هم منتشر کنند. اینها مسائلی است که پژوهش‌های دفتر سیاستگذاری باید به آنها بپردازد و برای آن راه‌حل داشته باشد. باید دید تعریف ما از سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی در هر دوره به اقتضای افراد چیست؟ درحال‌حاضر دوره‌ای را تحت‌عنوان کرونا سپری می‌کنیم. خیلی از نهادها در باب این امر مسئولیت اجتماعی دارند، اگر دانشگاه یک نهاد اجتماعی تلقی شود، چگونه می‌تواند مسئولیت اجتماعی خود را عملی کند؟ اکنون در دانشگاه ما سیاست‌گریزی وجود دارد، چون می‌خواهید برنامه‌ریزی فرهنگی کنید، پس باید این نکته را به‌عنوان عامل تاثیرگذار در آن موثر بدانید و‌الا اگر مناظره تشکیل دهید، کسی گوش نمی‌کند که چه خبر است.

به سیاست‌ها و برنامه‌ها و تفکیک وظایف از هم اشاره کردید، نمی‌خواهیم صرفا به کمیت نگاه کنیم ولی چندمورد را شما اشاره کنید. ضعف اطلاع‌رسانی همیشه در ساختار اداری ما جاری است و در مجموعه شما جدی‌تر دیده شده و ما که اهالی رسانه هستیم کمتر در جریان بوده‌ایم. از خروجی‌ها و اتفاقاتی که در مجموعه مدیریت سیاستگذاری معاونت فرهنگی افتاده کم شنیده‌ایم. فکر می‌کنید مهم‌ترین اتفاقاتی که در یک‌سال و نیم حضور شما رقم‌خورده چه بوده است؟

به‌نظر من سه‌ محور اساسی مورد نظر من بوده و تا حد زیادی تحقق یافته است، مثلا اینکه درحوزه فرهنگ و مسائل اجتماعی در جایی مثل دانشگاه، باید نگاه با ساختارهای دیگر متفاوت باشد. از این حیث که تا حد ممکن، موضوع تمرکزگرایی را کنار بگذاریم. اگر یک نهاد اداری را در نظر بگیرید که در همه کشور شبکه‌ای دارد، خیلی از آنها سیستم فعلی‌شان با همین مدل که از مرکز فرمانی صادر شود و اجرا کنند، تنظیم شده‌اند. باید درحوزه مسائل فرهنگی-اجتماعی این تکثر و تنوع را و اختیار این را که فرد و مجموعه به اقتضای زیست‌بوم فرهنگی عمل کنند، در نظر بگیریم و الا جواب نمی‌دهد و ضریب موفقیتش کاهش پیدا می‌کند. سعی کردیم این چنین باشد. فرض کنید یک‌سری اصول در سیاست‌های فرهنگی داریم که به‌عنوان نمونه یکی از آنها تقویت هویت ملی است. هویت ملی امری است که همه بدان معتقد هستیم. اینکه چطور دانشگاه یاسوج می‌تواند این را در برنامه‌های فرهنگی تحقق ببخشد، مهم است. اینکه قضیه به‌سمت مسائل قومی و مذهبی نرود، اهمیت دارد. در دانشگاه‌هایی که در حاشیه کشور وجود دارند، مساله قومیت یک مساله حساسیت‌برانگیز است اما در دانشگاه‌های گیلان و مازندران چنین نیست، لذا اگرچه دانشگاه‌ها جزء شبکه ما هستند، ولی در عملیاتی کردن این سیاست‌ها باید به آنها اختیار بدهیم. نکته دیگری که برای من اهمیت دارد، این است که ما در کشور عادت داریم حداقلی عمل کنیم و حداکثری گزارش بدهیم. کاری را انجام می‌دهیم که کوچک است اما به‌اندازه‌ای درباره آن حرف می‌زنیم که تعجب‌برانگیز است. توجه ما روی این بود که چقدر بر اقدامات کارآمد تاکید داریم. ما فعالیت فرهنگی انجام می‌دهیم و فکر می‌کنیم اگر نباشد، اتفاق بدی می‌افتد، درحالی‌که بودن آن اثر مثبتی ندارد و معتقدم باید در اینها بازنگری کرد. ممکن است از این صحبتم چنین تلقی شود که آمده‌اید برخی فعالیت‌های فرهنگی را تعطیل کنید اما دقیق‌تر این است که من به آنچه که می‌تواند درحوزه کتاب، پژوهش و اندیشیدن به دانشجویان کمک کند اعتقاد دارم ولی آنها که جنبه‌های تبلیغاتی‌شان بر جنبه‌های فرهنگی غلبه دارد، خیر.

ماموریت ما تقویت بنیان فکری و ادبیات فرهنگی است

مثالی در این زمینه بیان می‌کنید؟

بله، الان می‌خواهید مراسم مذهبی در دانشگاه برگزار کنید، یک مورد عمده‌اش نیمه‌شعبان است که بخشی از آن چراغانی و شیرینی و... است و باید در انتهای لیست قرار بگیرد. اگر توانستید کاری کنید این جوان که هیچ‌گاه درباره منجی و عصر ظهور فکر نکرده، درباره این موضوع فکر کند، مهم است. اگر پایان‌نامه‌ای در این موضوع وجود دارد معرفی می‌کنیم. این موضوع کمک می‌کند بحث‌های فرهنگی عمق خود را پیدا کند. این‌طور نیست که همه وظایف هم مربوط به حوزه دانشگاه باشد. من به‌عنوان یک دانشگاهی دوست دارم درکنار خیابان شیرینی و طاق نصرت ببینم ولی ماموریت من این نیست. ماموریت من تقویت بنیان فکری و ادبیات فرهنگی است.

و محور سوم؟

سومین نکته‌ای که وجود دارد و من احساس می‌کنم در این بخش به‌دلیل محدودیت زمان نتوانستم موفقیت آنچنانی کسب کنم، جایگاه فرهنگی و اجتماعی پژوهشگران و متخصصان در بیرون از حلقه خودشان است. زمانی می‌گویید این دانشگاه ظرفی است که مجموعه‌ای داخل آن هستند و می‌پرسید برای آن باید چه ‌کار کرد و زمانی هم آن را به‌عنوان نهادی درنظر می‌گیرید که در جامعه حضور دارد و می‌خواهد نقش خود را ایفا کند. در دوره‌ای خیلی از مردم و علمای شهرها با بردن پادگان به آن شهرها مخالف بودند، چون می‌گفتند اگر پادگان به شهر برود، آن شهر نابود می‌شود، آدم‌ها از جاهای دیگر می‌آیند و اختلاط فرهنگی ایجاد می‌شود. به این کار نداریم که حرف آنها درست یا غلط بوده است. وقتی در جایی سد احداث کردید یا روستایی را به‌جای دیگری بردید، مشکلات فرهنگی ایجاد کرده‌اید. واقعا توقع ما از دانشگاه چیست؟ علاقه‌مند بودم اندیشمندان بتوانند درباره این موضوع کار کنند. اینها قاب‌هایی هستند که پژوهش در خدمت توسعه فرهنگی قرار می‌گیرند.

  تکلیف دانشگاه در کشور هنوز مشخص نیست

اساسا تکلیف ما با دانشگاه روشن نشده است. به جرات می‌توان گفت در الگوی کلی دانشگاه با تلاطم‌های مدیریتی در حوزه‌های مختلف و نگرش‌های متفاوت مدیران نسبت به فضای دانشگاه هنوز در ایده کلی دانشگاه مساله داریم و به نظر می‌رسد تا تکلیف ما با این ایده مشخص نشود در بحث‌های فرهنگی هم نمی‌توان بروز و ظهور آنچنانی و انتظار نتیجه‌گیری داشته باشیم. این مطلب را قبول دارید؟

یک زمانی هم عواملی که سراغ این نهاد می‌آیند و برای این نهاد تکلیف تعیین می‌کنند، مساله هستند. آمریکا چیزی تحت‌عنوان وزارت علوم ندارد. دانشگاه مقررات خود را وضع می‌کند و دانشگاه‌ها با هم رقابت می‌کنند و برای خود برند پیدا می‌کنند. من درصدد این نیستم که وزارت علوم داشته باشیم یا نداشته باشیم ولی دانشگاه نهادی است که باید خودش باشد و این خودش بودن به‌معنای بی‌ضابطه بودن نیست اما واقعیت‌ها را خودش باید درک کند. به این امر که تکلیف دانشگاه معلوم نیست، چیز دیگری هم باید اضافه کنید. ما در کشورمان خیلی از مواقع تلاش می‌کنیم کارهایی که باید در جاهای دیگر اتفاق بیفتد را در جای دیگر عملیاتی کنیم. الان از دانشگاه توقع دارید پیشران فرهنگی جامعه باشد، مسائل علمی جامعه را حل کند، کارآفرین باشد. در هیچ جای دنیا دانشگاه‌ها کارآفرین نیستند، شغل نمی‌سازند، آدم می‌سازند که برود شغل‌ها را به عهده بگیرد ولی شغل نمی‌سازند. در اینجا تلقی این است که دانشگاه چقدر ایجاد اشتغال کرده است. دانشگاه باید نیروی توانمند را تربیت کند و آن سیستم باید بستر را فراهم کند تا این نیرو در جای موردنظر بنشیند.

  قرار بود پژوهشکده مطالعات اجتماعی پژوهش‌ها را انجام دهد اما محقق نشد

در حوزه پژوهش‌هایی که برای تدوین سیاست‌ها استفاده می‌شوند، چند نفر به شما کمک می‌دهند؟

وقتی پژوهشکده مطالعات اجتماعی تاسیس شد که البته به‌تازگی تبدیل به موسسه مطالعاتی شده است، توقع این بود که آن پیوست، پژوهشی شود. حتی رئیس آنجا را معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت تعیین می‌کند؛ به این معنا که به یک اتاق فکر نیاز داریم. از قدیم کارهای خیلی خوبی انجام می‌دادند و الان هم انجام می‌شود اما آهسته‌آهسته این مجموعه‌ها به سمت استقلال می‌روند. ممکن است سفارش‌های ما را نیز کم و بیش بپذیرند اما شاید برخی اولویت‌های پژوهشی، اولویت‌های من نباشد. پژوهش کار خود را انجام می‌دهد و استاد امتیاز خود را می‌گیرد. ابتدا که پژوهشکده مطالعات اجتماعی تاسیس شد، بنا این بود که کار مدنظر ما را انجام دهند و همچنان اینکه معاون فرهنگی، رئیس آنجا را انتخاب می‌کند، یعنی باید زیرمجموعه و مرتبط با همین هدف باشد. چون این اتفاق رخ نداده و با توجه به اینکه بدنه ستاد، یک بدنه اجرایی است، عمده اینها را یا باید از همان مسیر استفاده کنیم یا باید به شکل برون‌سپاری پیش ببریم که بخشی را ما برون‌سپاری می‌کنیم. می‌گوییم بخشی را می‌خواهیم اینچنین کار کنیم و می‌گردیم تا ببینیم چه کسانی توانایی دارند. مثلا سواد فرهنگی را وقتی ایده دادم، چند نفر طرح آن را دادند و درنهایت به یکی رسیدیم. در حوزه پژوهش‌هایی که نیاز ماست، از روش برون‌سپاری در حوزه تخصصی دانشگاه استفاده می‌کنیم.

تاکنون چند پروژه پژوهشی انجام شده است؟

حدود 13-12 پژوهش بوده است.

مهم‌ترین مورد چه موردی بود؟

مهم‌ترین‌شان سواد فرهنگی است که به خروجی رسیده و آماده است.

  سند سواد فرهنگی وزارت علوم آماده انتشار شده است

ما سندی با عنوان سند سواد فرهنگی خواهیم داشت؟

بله، کسانی که می‌خواهند فعالیت فرهنگی داشته باشند، اگر بخواهند به‌عنوان کنشگر فرهنگی شناخته شوند، باید این اطلاعات را داشته باشند. نشریه «دانشگاه امروز»، نشریه‌ای با رویکرد کاملا تخصصی در حوزه سیاست‌های آموزش عالی، نه از نگاه آموزش و پژوهش بلکه از نگاه دیگر است و موسسات دیگر، آنجا کار را انجام می‌دهند که دو بخش آن درحال آماده‌شدن است.

مداخله‌گری مسیر سیاستگذاری فرهنگی را کند می‌کند

به نظر می‌رسد مقالات ما و خروجی کارهای پژوهشی اساتید ما خیلی به کار دانشگاه هم نمی‌آید. در حوزه بحث سیاستگذاری تا اجرا، فاصله تا دفتر معاونت فرهنگی بسیار کم است. انتظار این است که در مجموعه معاونت فرهنگی که معاون فرهنگی، اداره‌کننده فضاست، نباید چنین موردی ایجاد شود. یک مدل مطلوب را حداقل باید اینجا به‌عنوان مجموعه کوچک‌تر ببینیم. چه اتفاقی می‌افتد که در این ساختار هم به مشکل برمی‌خوریم؟

هر زمان مجموعه‌ای درگیر مسائل خرد و اجرایی شد، باید از خیر کلان‌نگری و سیاستگذاری و برنامه‌ریزی بگذرد. من معتقد هستم اگر حتی سراغ وزارت ارشاد بروید، این وزارتخانه سیاستگذار فرهنگی نیست. یک مثال ساده بیان می‌کنم. الان سازمان بازرسی کل کشور به مساله عفاف و حجاب ورود کرده است. از این منظر که یک نهادی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی تکالیفی را برای نهادهای مختلف تعریف کرده و می‌خواهند ببینند این نهادها تکالیف خود را انجام داده‌اند یا خیر؛ ولی این ورود آنها به موضوع عفاف و حجاب انرژی و وقت من را برای پاسخگویی به دیگر مجموعه‌ها می‌گیرد. نماینده‌ای از سازمان بازرسی در این نهاد حضور دارد، سازمان بازرسی این وظیفه دارد که تخلفات یا اشکالاتی را که در روند اداری وجود دارد، کشف کند. وقتی رابطه دوستی‌ای با این نماینده پیدا کردم، یک روز صبح با من تماس گرفت و گفت خبر دارید یک نشریه در فلان دانشگاه توسط فلان تشکل منتشر شده و آنجا سیاست ازدیاد جمعیت را به چالش کشیده است؟ تصور کنید این تعداد دانشگاه و این تعداد نشریه وجود دارد، دانشگاه باید شورای نظارت بر نشریات را داشته باشد ولی اینکه ایشان توقع داشته من وقت خود را صرف این مساله کنم، تعجب‌برانگیز بود. خیلی از این مداخله‌گری‌ها وجود دارد؛ مداخله‌گری‌هایی که اگر شما بخواهید به سمت جلو حرکت کنید، باید مراقب باشید که زیرپایتان خالی نشود. این به نظر من مسیر سیاستگذاری فرهنگی را در کشور خیلی کند می‌کند.

احساس می‌کنم بخشی از این فاصله مربوط به داخل وزارتخانه است.

خیر.

خروجی فکری شما و اجرای معاونت فرهنگی، مورداختلاف نیست؟

این نکته دیگری است.

  برخی فکر می‌کردند بین طبقه سوم و دوازدهم وزارتخانه رقابت است

اجازه دهید به گونه دیگری مطرح کنم. آنچه شما تجویز کردید مورد استفاده و اجرای مهندس عسگری به‌عنوان مدیرکل پشتیبانی فرهنگی قرار گرفته است یا خیر؟

بخشی مربوط به پیشینه این موضوع است. وقتی مرزهای ماموریتی خیلی دقیق نباشد، تداخل‌ها تبدیل به رقابت می‌شود؛ رقابتی که گاهی مواقع به حذف برخی چیزها می‌انجامد. مثلا نهادی وظیفه نهاد دیگر را انجام می‌دهد. این در همه‌جا وجود دارد. در یک وزارتخانه حداقل در حوزه معاون فرهنگی و اجتماعی از قبل این وجود داشته که اگر کاری را کسی انجام دهد، امتیاز برای آنها ثبت می‌شود. وقتی من به اینجا آمدم، اداره کل طبقه سوم بود و این پیشینه ذهنی کم و بیش وجود داشت که میان طبقه سوم و دوازدهم رقابت است. به ما گفته‌اند سیاستگذار و برنامه‌ریز فرهنگی و گفته‌اند ما مجری نیستیم. اگر مجری باشیم، آن‌جایی است که اجرا مرتبط با سیاستگذاری است. فرض کنید همایش پایان‌نامه‌های دانشجویی را در موضوع خشونت برگزار می‌کنم. وقتی چنین کاری می‌کنم، می‌خواهم از این خروجی بگیرم و بگویم مصداق خشونت در جامعه و دانشگاه چیست اما طبیعتا جشنواره سرود برگزار نمی‌کنم.

  خوشبینانه 50 درصد فعالیت فرهنگی وزارت علوم منطبق بر نظرات کارشناسی است

از نگاه شما که سیاستگذاری فرهنگی وزارت علوم را برعهده دارید، کارهای فرهنگی که معاونت فرهنگی، خرد و کلان در رابطه با تشکل‌ها، اساتید و... انجام می‌دهد، پختگی و کارشناسی لازم را دارد؟ از آنچه در وزارتخانه اتفاق می‌افتد می‌توان دفاع کرد؟

از یک بخشی می‌توان دفاع کرد.

اگر بخواهیم درصدی نگاه کنیم چند درصد است؟

بیش از 50 درصد اینچنین است و علت آن هم رویکرد است. سه مورد را داریم که یکی برنامه وزیر در دوره وزارت است. دیگری سند مهندسی فرهنگی کشور است و دیگری مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی. اسم این را اسناد بالادستی می‌گذاریم. اگر در سمت‌و‌سوی آنها حرکت کنیم که با همدیگر همسو هستند و درصدی از آن را تحقق بخشیم، باید بگوییم کار درست پیش رفته است؛ اما در آن قسمت که می‌خواهم بگویم اتفاق نیفتاده است، مربوط به رویکرد نیست که فکر کنید این را قبول نداریم بلکه عوامل اجرا برای این موضوع کمک نمی‌کنند؛ لذا پاسخ خوشبینانه این سوال این است که می‌توانیم روی اینکه جهت‌گیری‌های فرهنگی وزارتخانه طبق اسناد بالادستی قابل قبول است قسم حضرت عباس بخوریم ولی اینکه آیا اینها همه ظرفیتی است که وجود دارد؛ نه، چنین نیست. نظر من در باب عملیاتی و اجرایی شدن آنها، در حالت خوشبینانه بین 60-50 درصد است.

نگاهی وجود دارد که احساس آشفتگی مربوط به بدنه فرهنگی نیست و این را از اساتید مختلف در گفت‌وگوهای مختلف شنیده‌ایم. در بحث‌های آموزشی و پژوهشی، به‌ویژه پژوهش، اگر از دانشجوها بپرسید اولویت‌های فرهنگی وزارتخانه چه چیزهایی است و چه اتفاقاتی می‌افتد، نه خیلی اطلاع دارند و نه خیلی قبول دارند که ریل مشخصی وجود دارد. یک احساس آشفتگی وجود دارد که مجموعه فرهنگی ساختار کلانی همچون وزارت علوم هم دچار روزمر‌گی شده است و نتوانسته خود را از روزمرگی خود نجات دهد و در عرصه کلان بایستد و طراحی و هدف‌گذاری کند.

من با بخشی از فرمایش شما موافق هستم و با بخشی موافق نیستم. میان نگاه از بیرون با درگیر بودن با مساله در واقعیت روی زمین، تفاوت وجود دارد. شاید تلقی تشکل‌ها و افراد بیرونی و دبیر تشکل از آنچه باید اینجا اتفاق افتد، خیلی بیشتر از آن چیزی باشد که وجود دارد؛ ولی وقتی خودش مساله‌هایی را ببیند که با آنها درگیر می‌شود و بخش زیادی از انرژی او صرف حل‌شان می‌شود، احتمالا بپذیرد که ظرفیت همین است.

  مبنا این بود که کرونا چیزی را تعطیل نکند

امروز در دوره کرونا که درگیر هستیم و از حالت تلاطم اولیه و فضای تاریک اولیه گذشته‌ایم، اولویت فرهنگی وزارتخانه چیست و سیاست آن در قبال دانشگاه و دانشجویان چطور پیش می‌رود؟

باید فعالیت‌های فرهنگی دارای مشتری حتی با محدودیت‌هایی که در اجرا وجود دارد تعطیل نشود. یعنی هر سال عده‌ای علاقه‌مند بودند در فلان جشنواره شرکت کنند، نمی‌خواهم بگویم این موضوع خوب است یا بد. مبنا این بود که کرونا چیزی را تعطیل نکند، اگرچه شکل آن تغییر کند. این یک اصل است که حداقل وضع موجود را با این وضعیت حفظ کنیم. دومین مساله‌ای که وزارتخانه به‌شدت دنبال آن بوده و به نظر من تا حد زیادی موفق بوده، افزایش بعد مسئولیت اجتماعی است. یعنی به بعد فرهنگی توجه داشتیم؛ اما کمتر به بعد اجتماعی توجه شده است. داستان کرونا و همیاری و... اتفاق می‌افتد، اما الان کشش جامعه ما بیشتر به مسائل اقتصادی است تا مسائل فرهنگی. اگر بگویید برای حفاظت از فلان منطقه بسیج شوند، خیلی از سمن‌ها راه می‌افتند و می‌روند.

چقدر ارزیابی شما درخصوص مسئولیت اجتماعی مثبت است؟

این موضوع یک فرهنگ جهانی است.

منظور عملکرد وزارت علوم است. در این مسیر چه‌اندازه وزارت علوم زمینه‌ساز بود و چه‌اندازه دانشجویان اراده کردند؟

انگیزه در دانشجویان بوده ولی فراهم کردن بستر و زمینه برعهده بخش‌های فرهنگی وزارت علوم بوده است.

قبول دارید ارتباط دانشگاه و بخش‌های ذی‌ربط با دانشجویان کم شده است؟ آخرین جلسه معاونت با دانشجویان به یک سال و نیم گذشته برمی‌گردد. فکر می‌کنم مجموعه دفتر سیاستگذاری و برنامه‌ریزی هم ارتباط نزدیکی با دانشجویان نداشته ‌باشد، این موضوع را یک آسیب تلقی نمی‌کنید؟

برای حوزه‌های مربوطه قطعا آسیب است، حوزه‌هایی که باید ارتباط نزدیکی با دانشجو داشته‌ باشند.

در امر سیاستگذاری و برنامه‌ریزی چطور، آیا این آسیب وجود ندارد؟

در سیاستگذاری هم تاثیرگذار است. منتها سطح متفاوتی وجود دارد. آنکه نیازمند پشتیبانی است در حوزه دیگری است. در حوزه سیاستگذاری یکی از ایده‌های من این بود که حداقل یک‌بار بتوانیم از زبان دانشجویان و فعالان فرهنگی مسائل را بیان کنیم که متاسفانه محقق نشد و این عدم تحقق در دوره مدیریت من به‌دلیل بی‌انگیزگی نبود؛ بلکه به دلیل محدودیت‌های زمانی و نیروی انسانی بود. آنهایی که 4-3 سال است در این بستر حرکت می‌کنند قطعا باید از این ارتباط‌گیری برای کشف مسائل استفاده می‌کردند.

در دوران کرونا نمونه‌ای همچون سیمای زندگی به‌صورت افکارسنجی دانشجویان اتفاق افتاده است؟

با واسطه انجام شده است. دفتر سیاستگذاری در این شرایط دو کار را انجام داد، نخست آنکه نمونه‌ای از فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی دانشگاه‌های دنیا که در دوره کرونا انجام دادند، تهیه کرده که گزارش آن موجود است. دوم اینکه از طریق معاونان فرهنگی و اجتماعی دانشگاه‌ها کار نظرسنجی‌ای انجام شد که بدانیم در شرایط کرونا وضعیت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه‌ها به چه صورت است و کرونا چه اتفاقات فرهنگی و اجتماعی را در پی داشته است. خروجی آن اگرچه در این دوره دقت پایین‌تری دارد، چون در این شرایط امکان ارتباط با مخاطب نبود ولی از طرفی نیز ایده‌های بسیاری به دفتر سیاستگذاری داد. با این دو کار توانستیم جایگاه خود را در این شرایط پیدا کنیم. البته پس از دو یا سه ماه ایده این بود که هرکاری که می‌شد در فضای واقعی انجام داد را با تغییر شکلی به سمت فضای مجازی شیفت کنیم تا به یک‌باره با توقف ارتباط فرهنگی مواجه نشویم.

خروجی نظرسنجی داده‌های مشخصی دارد؟

بله، اما باید روی آن قدری کار شود.

میزان ناامیدی در دانشجویان افزایش یافته است

نقاط جالب آن برای شما چه بود؟

چون گزارش چندماهی است که تدوین شده است باید در زمان دیگری به این سوال پاسخ بدهم تا دقیق باشد اما این نکته را باید گفت که میزان ناامیدی در دانشجویان وجود دارد و چه‌بسا افزایش یافته است.

این همان گزارش سازمان دانشجویان نیست؟

خیر. این گزارش از منظر نگاه مدیران فرهنگی جمع‌آوری شده است.

  در دوران کرونا دچار تغییر ذائقه فرهنگی شدیم

کلیت فضای فرهنگی را در دوران کرونا چطور ارزیابی می‌کنید؟ در فضای فرهنگی افت نکردیم؟

من معتقدم تعبیر افت فرهنگی تعبیر دقیقی نیست اما تغییر ذائقه فرهنگی را می‌پذیرم.

به‌نظر می‌رسد در عرصه اجتماعی دانشگاه بدون برنامه حرکت می‌کنیم چون در دانشگاه تهران به‌عنوان دانشگاه مادر یک برنامه دانشگاه عاری از دخانیات اجرا می‌شود. فضای فیزیکی دانشگاه‌ها تعطیل است و اما در شرایط معمول اگر در محیط دانشگاه قدم بگذارید غیرممکن است در یک مسیر بین دو در دانشگاه، 20-10 دانشجوی سیگاری نبینید. یا مدیران فرهنگی ما در افق بلندمدت آرمانی سیر می‌کنند که این فاصله تا اجرا این مقدار زیاد است یا نگاه به مساله اجرا آن چنان که بیان کردید لوکس به نظر می‌رسد. توقعی از اجرا ندارند و همین که حرکتی انجام دهند را کافی می‌دانند. فضای فرهنگی دانشگاه مظلوم است و تاثیرگذاری شگرفی در فضای دانشگاه وجود دارد. به یاد دارم بعد از اعتراضات سال‌های اخیر حتی در فضای دانشگاه استارت خورد. این زنگ خطر است. اینکه چطور از دانشگاه آغاز می‌شود. آنچه در زیرپوست دانشگاه درحال انجام است برای مدیران فرهنگی مهم است؟

من با شما هم‌عقیده هستم که شاید اولویت‌های مدیران فرهنگی با آن توقعاتی که شما و افرادی همچون شما دارند هم‌تراز نیست. به چند دلیل این امر را بیان می‌کنم. یک دلیل این است خیلی مواقع آدم‌هایی را با مختصات فرهنگی تعریف نکردیم و بعد توقع داریم کاری را انجام دهند که حوزه تخصصی‌شان نیست. مساله دیگر این است که من بارها بیان کردم بحث فرهنگی و اجتماعی در مقایسه با حوزه آموزش و پژوهش تحث تاثیر محیط بیرونی است. کسی خارج از محیط دانشگاه درباره تغییر سرفصل‌ها و انجام یک پژوهش دستور نمی‌دهد؛ اما می‌گویند که چرا بی‌حجابی یا امثال‌هم در دانشگاه‌ها وجود دارد؛ البته کاش صرفا گفتن بود، حتی ما را مقصر می‌دانند. در ماجرای هواپیمای اوکراینی نه ما زننده بودیم، نه مقصر بودیم ولی تا چند ماه درگیر این موضوع شدیم که اگر بخواهید ختم بگذارید، مشکل دارید. مساله‌هایی است که از بیرون تاثیر می‌گیرد ولذا وقتی مدیری در این شرایط قرار می‌گیرد به لحاظ اینکه چندین عامل تاثیرگذار بر تصمیم‌گیری‌ها وجود دارد در قالب انقباضی می‌رود. طبیعت فرهنگ و سختی‌هایش همین است. در مساله آموزش، فعالیت استاد، دانشجو، کیفیت کار و داده‌های آن مشخص است؛ اما گاهی آنقدر مقوله‌های حوزه فرهنگ زیاد می‌شود که حتی شخصیت‌های فردی افراد نیز تاثیرگذار است و کار را سخت می‌کند.  یکی از دلایلی که آن توقع برآورده نشد، این است که حل مساله چند مجهولی با یک موضوع دو مجهولی متفاوت است. قدرت حل مساله چند مجهولی به مراتب کمتر است و ضریب موفقیت بر نمودار کم است و علت آن هم سنگین ‌بودن مساله است. به همین دلیل معتقدم در کل کشور یک شرایط اینچنینی وجود دارد، منتها در جاهایی همانند استخری است که ابعاد آن مشخص است و می‌توانید میزان آلودگی آب را مشخص کنید ولی آلودگی رودخانه به‌دلیل در جریان ‌بودن آن قابل اندازه‌گیری نیست. وضع حجاب و عفاف در دانشگاه نسبت به بیرون دانشگاه بهتر است اما اینکه مدام پیگیر این موضوع خواهند شد که در دانشگاه برای بحث عفاف و حجاب چه کردید، کسی در خارج از محیط دانشگاه به این موضوع توجه نمی‌کند. نمی‌خواهم بگویم وضع عفاف و حجاب دانشگاه خوب است، اما این انرژی باید برای پاسخگویی به تمامی مجموعه‌ها باشد.

قبول دارید نگاه به این حوزه دوراندیشانه نیست؟

بله.

  فرهنگ در کل کشور و حتی در دانشگاه‌ها دچار روزمر‌گی شده‌است

این موضوع را باید از چه کسی مطالبه کرد تا به آن پاسخگو باشد؟

اینکه فرهنگ در کل کشور و حتی در دانشگاه‌ها دچار نگاه روزمره‌گی شده‌ است، آفت و آسیب است. انتظار من این بود که وقتی به این سمت می‌رسم، چندین نفر را برای فکرکردن به مسائل فرهنگی انتخاب کنم تا خروجی افکارشان را بیان کنند. این خروجی گاهی یک پاراگراف، یک تصمیم و یک جمله است که من بگویم می‌خواهم 10 سال در دانشگاه براساس نقطه‌گذاری نقشه فرهنگی حرکت کنم. ممکن است در نگاه وزیر و معاون وزیر و رئیس‌جمهور هم نباشد ولی من به لحاظ مسئولیت خود این موضوع را می‌بینم که در بدنه اتفاقی نمی‌افتد. یعنی مساله من با اشخاص نیست و همواره بیان می‌کنم باید ساختارها عمل کنند؛ اگر ساختار سفت و قرص باشد، فرد وارد این ساختار نمی‌شود و اگر خودم نیز برای10 سال چنین برنامه‌ای بریزم، با بدنه همخوانی ندارد. چشم‌اندازی که برای دفتر سیاستگذاری و برنامه‌ریزی ترسیم کرده‌ایم، تلاش دارد تا برای ایام پس از کرونا خود را با چند فاکتور همخوان کند که تغییر ذائقه، مدل‌ها و... مشخص است. قبلا شاید امتیازاتی در دانشگاه وجود داشت که فرد آنها را در خارج از دانشگاه پیدا نمی‌کرد؛ ولی امروزه خیلی از فعالیت‌های فرهنگی که در دانشگاه انجام می‌شود را راحت‌تر با یک نگاه بازتر و بدون محدودیت داخل دانشگاه، در بیرون دانشگاه نیز به‌دست می‌آید. به‌همین دلیل کافه‌های اطراف دانشگاه تهران و امثال آن پرجمعیت‌تر از برنامه‌های سالنی دانشگاه می‌شود.

  قطعاً15 درصد تشکل‌ها در پساکرونا ریزش خواهند کرد

اساسا نگاه شما به‌عنوان فردی که تأمل دقیق‌تر و کامل‌تری به این حوزه دارد، فضای فرهنگی بعد از کرونا چطور رقم می‌خورد؟

یکی از پرسش‌هایی که در نظرسنجی از مدیران فرهنگی در ارتباط با فعالان فرهنگی دانشگاه داشتیم، همین سوال بود که چشم‌انداز شما برای دوران پساکرونا در حوزه فرهنگی و اجتماعی چطور است؟پاسخ این سوال این است که فضای پس از کرونا قطعا متفاوت است. وقتی شما می‌گویید متفاوت است باید همه احتمالات متفاوت بودن را درنظر بگیرید و برای آن فکر کنید. مثلا واگرایی که در دوره کرونا اتفاق افتاد، به دیدن کسی نمی‌روید و کسی را نمی‌بینید و با کسی ارتباط ندارید، آدم مذهبی به مسجد نمی‌رود و... . یکی از عواملی است که شما نمی‌توانید به سراغ کارهایی بروید که در آن با جمعیت تعامل دارید و باید بر عواملی تمرکز کنید که فرد در فردیت خود آن را بپذیرد و قطعا ً15 درصد تشکل‌ها در آن دوره ریزش خواهند کرد.

تصوری نسبت به این امر دارید؟

بازسازی و ریکاوری این جریان هم زمان‌بر و هم انرژی‌بر است.

  باید به شرایط جدید فرهنگی دانشگاه فکر کنیم

ظرف چند سال اتفاق خواهد افتاد؟ اساسا به این گذشته برمی‌گردیم؟

خیر. خوشبینانه این است که حدود 30-20 درصد گذشته را احیا کنیم و 70 درصد باید به شرایط جدید فکر کنیم.

فکر می‌کنید آن 30 درصد در عرض چند سال احیا شود؟

حداقل دو برابر زمانی که کرونا از ما گرفته است. دانشجویان تا چندترم اول تازه می‌فهمند دانشگاه چیست و با محیط آن آشنا می‌شوند؛ اما الان دانشجویی که‌ترم 4 است، نیمی از تحصیل خود را بیرون دانشگاه طی کرده ‌است و عملا با دانشگاه آشنا نیست. دانشگاه هویت دارد و عملاً جزوه خواندن و امتحان دادن دانشگاه نیست. این دانشجو نیمی از مسیر را بیرون دانشگاه گذرانده است و هویت اجتماعی او در دانشگاه شکل نگرفته است؛ حال چگونه می‌توان با او تعامل فرهنگی کرد؟

  یک انقلاب فرهنگی عملیاتی در پساکرونا نیاز داریم

در این شرایط اولویت دانشگاه‌ها باید چطور تعریف شود؟

اگر این تعبیر سنگینی نباشد ما به یک انقلاب فرهنگی عملیاتی، نه انقلاب فرهنگی سیاستگذاری، نیاز داریم که استاد، دانشجو و کارکنان به میدان بیایند. همانند ورزشکاری که 6 ماه ورزش نکرده و حالا می‌خواهد دوباره به ورزش بازگردد، روزهای اول، روزهای سختی است و نیازمند حمایت همه بخش‌های نهاد دانشگاه است تا این تحرک اتفاق بیفتد. روزهای اول خیلی سخت است اما همه باید کمک کنند تا این تحرک اتفاق بیفتد. معتقدم در صورت بازگشایی دانشگاه‌ها در اول مهرماه باید تمام استادان و دانشجویان کمک کرده تا دانشگاه از این حالت رخوتی که دچارش شده، به‌ویژه برای دانشجویانی که بخش عمده‌ای از تحصیل خود را از دست داده‌اند، بیرون بیاید.

برنامه‌ای در این حوزه در دفتر معاونت فرهنگی وزارت علوم دارید؟

البته چون تمام شرایط و همه ما مشمول جابه‌جایی مدیریتی در کشور هستیم، روال طبیعی است با تغییرات مدیریتی کلان، احتمال اینکه حتما من در این سمت قرار بگیرم، کم است و این موضوع موجب می‌شود که درحال حاضر به‌دنبال نسخه پیچیدن برای کسی که معلوم نیست زیرمجموعه ما باشد یا خیر، نباشیم. اگر مجموعه‌ای تجربه عملیاتی نداشته‌ باشد با کسانی که ممکن است تعلق خاطری به مسائل فرهنگی دانشگاه نداشته باشند، وارد این عرصه شوند نگرانی بابت روند فعالیت فرهنگی در دانشگاه را افزایش می‌دهند؛ چون مسائل فرهنگی همانند تغذیه و خوابگاه نیست. مسائل فرهنگی به‌گونه‌ای است که همان لحظه باید برای موضوع فکر کنید. لذا این نگرانی وجود دارد و علت این است که هر کاری انجام دهیم باید با این پیش‌فرض باشد که آیا عملیاتی خواهد شد یا خیر. یکی از اقدامات شدنی این است که کسی که در دوران جابه‌جایی به این سمت می‌آید، از تجربیات مدیریتی دیگران استفاده کند تا بداند چه مسیری را طی کند و چطور می‌تواند دانشگاه‌ها را نسبت به این موضوع فعال کند.

می‌توانید در یک خط برای ما توضیح بدهید؟

یک خطی آن این است که اقتضائاتی که دوره کرونا به‌وجود آورده 4-3 مولفه دارد و باید برای کاهش آثار مخرب آن برنامه تعریف شود. مثلا احساس واگرایی که در افراد به‌وجود آمده است، اینکه چگونه می‌توان از کلاس، استاد و محیط دانشگاه برای کاستن این موضوع استفاده کرد.

  900 کارشناس فرهنگی در دانشگاه‌های دولتی مشغول هستند

بخشی از فعالیت‌های شما به تقویت کارشناسان فرهنگی مربوط می‌شود. اقدامات شما در دوره اخیر چه تفاوتی محسوسی با گذشته دارد؟

این از گام‌های موفق در دوره ماست. در گذشته هم چیزی تحت عنوان آموزش کارشناسان فرهنگی انجام می‌شد؛ اما هم پراکندگی داشته، هم هدفمند نبوده و هم زیرساخت مهیا نبوده است. من سامانه‌ای طراحی کردم که در قبل از تعطیلات نوروز با حضور دکتر غلامی افتتاح شد. یک سال روی این موضوع کار کردیم؛ سامانه جامع آموزش کارشناسان فرهنگی دانشگاه. الان که خدمت شما هستم، حدود هزار نفر عضو دارد. این اعضا از کارشناس فرهنگی تا مدیر فرهنگی و معاونت فرهنگی-اجتماعی را شامل می‌شود. سطوح آموزش نیز متفاوت است. دو هدف اساسی را در اینجا دنبال می‌کنیم، یک اینکه بالاخره به یک آرشیوی برسیم که بدانیم نیروی ما کیست و می‌خواهیم با او چه حرفی بزنیم. من به شبکه‌سازی اعتقاد دارم و این امر می‌تواند ضریب موفقیت کارها را بسیار بالا ببرد. من 900 کارشناس فرهنگی را در کشور زیرمجموعه خودم دارم و اگر پیامی بدهم و 30 درصد این افراد پیام را بگیرند، بازخوردش نشان داده می‌شود و می‌توانم کاستی‌ها و نواقص را در حوزه عملکرد دریافت کنم و برای آن سیاست و برنامه آموزشی تدوین کنم. البته با دانشگاه‌های غیرانتفاعی به این رابطه نرسیده‌ایم اما در دانشگاه‌های دولتی 900 و اندی و به عبارتی حدود هزار کارشناس را با تمام اطلاعات که چه هستند و چه سابقه‌ای دارند و در چه سطحی هستند و به چه آموزش‌هایی نیاز دارند، در اختیار داریم.

هر یک کارنامه فرهنگی دارند؟

بله. وقتی این فرد از سیستم خارج می‌شود و فرد دیگری جایگزین می‌شود، می‌دانیم برای اینکه کارشناس فرهنگی شود تا برنامه‌های ما را اجرا کند، به چه چیزهایی نیاز دارد.

  معاون فرهنگی با رأی در هیات‌ممیزه شرکت کند

این امر در حوزه فرهنگی مرسوم است؟

نه عددی و نه کیفی. اگر در دانشگاه بگویید چقدر کارشناس آموزشی و چقدر کارشناس پژوهشی داریم، قطعا نسبت کارشناس فرهنگی و اجتماعی از نظر عددی بالاتر است. دومین مورد این است که در کشور ما مساله فرهنگ مساله‌ای لوکس است و طوری نگاه می‌کنند که اگر بود خوب است و اگر نبود هم اتفاق خاصی نمی‌افتد، در دانشگاه‌ها هم همین‌طور است. اگر یک روز بگویید امروز آموزش تعطیل است همه یقه چاک می‌دهند اما اگر بگویید مسائل فرهنگی نباشد، می‌گویند اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد و این نگران‌کننده است. به همین دلیل معتقد هستم وضعیت خوبی نداریم. اینکه سطح اهمیت مسائل فرهنگی و اجتماعی را در دانشگاه از آموزش و پژوهش پایین‌تر ببریم، درست نیست. یکی از پیشنهادهای من این بود که در هیات‌ممیزه، معاونت فرهنگی و اجتماعی به‌عنوان عضو صاحب رأی شرکت کند. وقتی می‌خواهید استاد و کارشناس بیاورید، فقط چند مقاله و کتاب معیار نیست. در گذشته رابطه استاد و شاگردی مهم‌ترین پل ارتقای فرهنگی نسل گذشته بوده است.

  باید امکان زمینه خودفعالیتی بدنه دانشگاه را فراهم کنیم

به نظر می‌رسد در گذر نسل به نسل دانشگاه، حضور استاد و نقش استاد و شاگردی تاثیرگذار است.

قطعا همین‌طور است چون تجربه‌های عملی را در اختیار شاگرد قرار می‌دهد. لذا این یک راهکار است که مساله‌ها را در اینجا ببینیم. راهکار دیگر اینکه تا جای امکان زمینه خودفعالیتی بدنه دانشگاه را فراهم کنیم. یعنی از نگاه دستوری و فرمانی، به دور باشیم. ابزار داخل میدان قرار گیرد، مقررات و چارچوب وجود داشته باشد؛ این کمک می‌کند سطح کیفی بالا برود. راهکار دیگر این است که افق‌های دورتر را هم ببینیم. اگر این اتفاق بیفتد، هم سطح کیفی و هم نیروی انسانی توانمند تاثیرگذار است. در این مرحله تمرکز را روی کارشناسان داریم. شاید یکی از گام‌هایی که می‌توان در آینده برداشت این است که تشکل‌ها بتوانند در یک‌سری آموزش‌های قابل استفاده در سطح کیفی درستی قرار گیرند.