طرح «دوشنبههاي قرآني» با هدف ترويج مراجعه و بهرهبرداري از متون مرجع ديني در زندگي روزمره در بين جهادگران جهاددانشگاهي استان مركزي دوشنبه هاي هر هفته در ماههاي تير،مرداد و شهريور،اجرا ميشود.
اين طرح از روز دوشنبه چهارم تيرماه سال جاري آغاز خواهد شد.
از جمله برنامه هاي در نظر گرفته شده براي جهادگران در دوشنبه هاي قرآني به شرح ذيل مي باشد:
-برگزاري مسابقات قرآن:هر دوشنبه يك سوال قرآني از طريق سيتم پيام اتوماسيون اداري براي همه اعضاي محترم ارسال مي شود، كه شركت كنندگان بايد پاسخ صحيح هرسوال را همراه با نام و نام خانوادگي خود به شماره 09339673412 پيامك نمايند. در پايان هر ماه از بين افرادي كه به همه سوالات ماهيانه پاسخ صحيح داده اند به قيد قرعه جايزه اهدا خواهد شد.
-حزب خواني قرآن: هر هفته حداقل يك حزب از قرآن مجيد به نيت تعجيل در فرج حضرت صاحب الزمان (عج) توسط هر يك از افراد خوانده خواهد شد. علاقه مندان مي توانند جهت ثبت نام به معاونت فرهنگي مراجعه نمايند يا با شماره 32792033 تماس حاصل فرمايند.
از ديگر برنامه هاي در نظر گرفته شده در طرح دوشنبه هاي قرآني برگزاري جلسات تفسير قرآن مي باشد و همچنين پيام هاي قرآني كه به صورت هفتگي درصفحه اول اتوماسيون اداري قرار داده خواهد شد تا همكاران محترم از آن استفاده نمايند.
همكاران علاقه مند به همكاري و مشاركت در اين برنامه و كمك به توليد محتوا و همچنين بيان نظرات و پيشنهادات خود مي توانند به معاونت فرهنگي مراجعه فرمايند.
گزارش اجرای طرح دوشنبه های قرآنی
به گزارش ایکنا از استان مرکزی، معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی استان مرکزی، اقدام به برگزاری برنامه «دوشنبههای قرآنی» کرده است که در همین راستا با دعوت از اساتید حوزه و دانشگاه، جلسات تفسیر قرآن کریم جهت بهرهمندی همکاران، در محل خبرگزاری ایکنا شعبه مرکزی واقع در دانشگاه اراک برگزار میشود. حجتالاسلام علیرضا اسفندیاری از اساتید و مدیر حوزه علمیه حاج محمد ابراهیم خوانساری(ره) اراک در این جلسه با بیان مقدماتی در باب تفسیر آیات قرآن کریم و روشهای مختلف تفسیری این سوال را مطرح کرد که: هدف قرآن چیست؟ و نزول قرآن برای چیست؟ چرا خداوند قرآن را به سوی بشر فرستاد؟
قرآن کریم یک غایت میانی و یک هدف نهایی دارد
وی در پاسخ گفت: قرآن کریم یک غایت میانی دارد و یک هدف نهایی. هدف میانی قرآن، تزکیه نفوس، تعلیم کتاب، برپایی قسط و عدالت که از اهداف انبیا نیز بوده است، میباشد. اما غایت نهایی قرآن کریم «توحید» است. انسان باید برسد به آن حقیقت نابی که همهچیز و همه جهان در سیطره اوست، که وقتی به آن درک و معرفت برسد؛ میتواند ادعا کند که من خلیفه خدا بر روی زمین هستم.
استاد حوزه ادامه داد: سوالی که مطرح میشود این است که قرآن کریم چگونه و با چه زبانی مردم را به دین دعوت میکند؟ در قرآن کریم خداوند در آیه ۱۲۵ سوره نحل خطاب به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»؛ ای پیامبر(ص) مردم را دعوت کن و بخوان به سوی پروردگارت اما با چه روشی؟ با حکمت، با موعظه حسن و در نهایت با جدل احسن. یعنی قرآن کریم سه روش را جهت دعوت معرفی میکند. با روش و منطق عقلی، با نصیحت و پند دادن و با جدل اما جدل احسن. در این آیه چیزی به عنوان جنگ و خونریزی و امثالهم مشاهده نمیشود. جاهای دیگر قرآن هم نمیبینیم که خداوند به پیامبر(ص) دستور داده باشد که مثلا با شمشیر، افراد را به دین دعوت کند که ایمان بیاورند. بله برای ریشهکن کردن فتنهها و شرک، جنگیدن ضرورت دارد ولی اسلام با قدرت شمشیر و مبارزه در جهان گسترش نیافت.
اسلام تنها جهاد دفاعی دارد
وی تصریح کرد: قرآن، جهاد و جنگ را در مرحله دوم میآورد. اینکه فقها میگویند ما دو نوع جهاد داریم؛ یک جهاد ابتدایی و دیگر جهاد دفاعی و جهاد ابتدایی فقط مختص انبیاء الهی یا اولیا و ائمه(ع) است و ما فقط جهاد دفاعی داریم، این تقسیمبندی فقط در فقه است. در کلام چنین تقسیمبندیای نداریم، در نگاه تفسیری قرآن و معرفتی قرآن، تقسیمی به نام جهاد ابتدایی و جهاد دفاعی نداریم. در حقیقت، اسلام تنها جهاد دفاعی دارد. مبنای اسلام هم این است که میفرماید: کلام حق من باید به گوش عموم مردم برسد، حال مردم خواستند ایمان بیاورند یا نیاورند. لذا اگر آیات ابتدایی سوره توبه را ملاحظه کنید، میفرماید: «وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ»؛ اگر مشرکی از سرزمینی دور آمد که سخن خدا را بشنود حاکم اسلامی موظف است جا، غذا و امنیت او را تامین کند و سپس قرآن و کتاب خدا را به او آموزش دهد تا وی را به مرز خودش برساند، حال این شخص خواست ایمان بیاورد یا نیاورد. پس اسلام چیزی به اسم شمشیر برای ایمان آوردن ندارد. لذا در بحثهای معرفتی و تفسیری و کلامی آن، تفسیری که فقها میکنند به عنوان جهاد ابتدایی و جهاد دفاعی، پذیرفته نیست.
حجتالاسلام اسفندیاری ادامه داد: جنگهای اسلام هم بعد از طی این مراحل بوده است. اسلام بنایش بر این است که سخنش به مردم برسد، اگر حاکم آن جامعه همکاری میکرد و در رساندن پیام اسلام به مردم کارشکنی نمیکرد و به مبلغین اجازه تبلیغ میداد، حال آنکه آن مبلغین هم پس از تبلیغ موظف به بازگشت بودند خواه مردم ایمان بیاورند یا نیاورند؛ اما اگر آن قوم و ملت صفآرایی میکردند و اجازه ابلاغ سخن اسلام را نمیدادند، در اینجا اولین صفآرایی را آنها انجام میدادند چراکه اجازه نمیدادند پیام توحید به مردم برسد. آنجا بود که اسلام موظف بود از خود دفاع کند.
حکمت و استدلالات برهانی
استاد حوزه علمیه خاطرنشان کرد: قرآن کریم در آیه ۱۲۵ سوره نحل، سه روش را بیان میکند. مفسرین بر این عقیده هستند که مردم سه دسته و گروه هستند. یک دسته از مردم هستند که در واقع هر چیزی را تنها با برهان و استدلال عقلی یا میپذیرند یا نمیپذیرند. به عبارت دیگر این دسته از مردم تمام زندگیشان بر محور عقل است. مثلا بوعلیسینا، افلاطون و ملاصدرا و امثالهم هر چیزی را که میخواهند در ضمیرشان بپذیرند یا رد کنند، به سراغ عقل میروند و با عقل میسنجند. اگر ما بنشینیم و برای بوعلیسینا شروع به موعظه کنیم، یا قصههای قرآنی بیان کنیم نمیتوانیم وی را دیندارتر کنیم و نمیتوانیم با این سخنان او را از مجموعه دین کنار بزنیم. موعظه برای اینگونه افراد در حد رفتار است یعنی رفتارهایشان را با موعظه تنظیم میکنند. وقتی علما و اندیشمندان موعظه میشنوند زنگارهای ضمیرشان پاک میشود. به نوعی غبارهای قلبشان از بین میرود. لذا خداوند برای این گروه از مردم «حکمت» را بیان میدارد.
وی گفت: برای مثال خداوند متعال در آیه ۲۱ سوره انبیاء میفرماید: «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا»؛ اگر یک فیلسوف و دانشمند عقلی بپرسد جهان چرا دو خالق و خدا ندارد؟ بلافاصله همین آیه را برای وی بخوانیم، بدون هیچ چونوچرایی میپذیرد. یعنی درک میکند که اگر غیرازاین خدا، آلهه دیگری باشد، جهان فاسد میشود. فیلسوف کاملا این معنا را میفهمد. در جاهای مختلف قرآن کریم مشاهده میکنیم که خداوند متعال در مقاطع متعددی با این دسته از مردم سخن گفته و برایشان دلایل عقلی و استدلالی بیان میکند.
موعظه نیکو
حجتالاسلام اسفندیاری تصریح کرد: اما گروه دیگری از مردم وجود دارند که دارای ضمیری صاف هستند و برای دعوت نیازی به استدلالات عقلی ندارند. لجاجت و خصومت در این دسته از افراد نیست. این افراد عالم نیستند ولی پاکیزه صفتاند. برای این گروه، حکمت نیاز نیست، لزومی ندارد وقتی میخواهیم ضرورت وحدانیت و توحید را به ایشان بفهمانیم به آیه «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا»؛ استناد کنیم، چون ممکن است بگوید، خب یک خدایی هست و عالم را اداره میکند، اگر یک خدای دیگری هم به کمک او بیاید چه میشود؟ مثل کشاورزی میماند که اگر یک نفر دیگر هم در امور به او کمک کند، حتی خوشحال هم میشود. پس بعضی از افراد این دسته دوم، هرگز معنای این آیه را متوجه نمیشوند فلذا برای این افراد باید از شیوه «موعظه حسن» بهره جست. با قصه، با موعظه، با خلق عظیم و با اسوه نیکو بودن باید اینها را دعوت کرد. به بیان دیگر داستانها و موعظهها مبنای اعتقادات این دسته از مردم میشود. مثلا با داستان حضرت یوسف(ع)، پی به عظمت و دستگیری خداوند از انسانها میبرند. آیاتی از قرآن هم اختصاص به این افراد دارد.
مجادله احسن
مدیر حوزه علمیه حاجمحمدابراهیم خوانساری(ره) ادامه داد: یک گروه سومی از مردم هم هستند که اینها بعضا به دلیل فضای تربیتیای که از ابتدا داشتهاند، اهل جدل و ستیزهجویی شدهاند. در این فضا دیگر نه برهان عقلی کارگشاست و نه موعظه حسن. لذا قرآن می فرماید: « وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»؛ با اینها جدل کنید، با اینها مناظره کنید. در جامعه امروز ما هم اینکه ملاحظه میشود مقام معظم رهبری متعدد به کرسیهای آزاداندیشی تاکید دارند نشان میدهد که ایشان به این بخش از مردم و فضای جامعه توجه میکنند. آیه شریفه تاکید به جدل احسن دارد یعنی نیروهای اسلامی حق ندارند جدل غیراحسن به کار ببندند. جدل غیراحسن چیست؟ خصوصیت جدل غیراحسن، بیاخلاقی در مناظره است. تخریب شخصیت رقیب جدل غیراحسن است. استفاده از نقاط ضعف زندگی شخصی افراد مصداق جدل غیراحسن است و بسیاری موارد دیگر.
وی گفت: در قرآن مثالهایی برای جدل احسن ذکر شده است از جمله در سوره یس میفرماید: « وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ»؛ یک شخصی میآید محضر رسول خدا(ص) و از بیابان یا صحرا یا قبرستان یک استخوان پوسیدهای در دست میگیرد و فشار میدهد به طوری که به پودر تبدیل میشود و به پیامبر میگوید: «مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ؟»؛ مگر تو مدعی نیستی که در قیامت انسانها دوباره زنده میشوند؟ چه کسی این استخوان پوسیده را زنده میکند؟ لذا میفرماید: «وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ»؛ برای ما مثالی آمد و خلقت خودش را فراموش کرد و گفت چه کسی این استخوان پوسیده را زنده میکند؟ خداوند در اینجا با برهان و موعظه به این شخص پاسخ نمیدهد. میفرماید: «قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ»؛ به این انسان بگو کسی که اولینبار این را خلق کرد، دوباره زندهاش میکند و خدا به هر خلقی که بخواهد عالم است. این مصداق جدل است منتها جدل احسن. به این نکته باید توجه داشت که در جدل احسن باید به میزان فهم و درک طرف مقابل توجه شود و مطابق با درک و فهم وی برای او جدل کرد.
حجتالاسلام اسفندیاری در پایان گفت: در روایت داریم که شخصی آمد محضر امام صادق(ع) و گفت: میشود جهان به این عظمت را در یک تخممرغ به آن کوچکی جا داد؟ آیا خدا یک چنین قدرتی دارد؟ امام(ع) میبیند یک عرب بیابانی ساده، این سوال را مطرح کرده است لذا میفرماید: به عدسی چشمت نگاه کن، چقدر از یک تخممرغ کوچکتر است؟ آن عرب پاسخ داد خیلی کوچکتر است. حال به این جهان و افقهای دور بنگر، آیا خداوند همه این جهان و مافیها را در عدسی چشم تو جای داده است یا نه؟ پاسخ داد بله، پس میشود. آن عرب از امام تشکر کرد و از محضر حضرت مرخص شد. ولی میبینیم وقتی همین سوال را یک دانشمند از امام مطرح میکند؛ حضرت با استدلالات عقلی وی را متقاعد میکند.