پنج شنبه 30 فروردین 1403
 
منوی سایت
...............................................
...............................................
...............................................
...............................................
...............................................
...............................................
...............................................
...............................................
...............................................
...............................................
صفحه مخصوص واحدها
پیوند ها
...............................................
تبلیغات
- مرکز آموزش سازمان فعالیت های قرآنی
مراسم گرامیداشت شهدای 27 دی دانشگاه تبریز و پاسداشت شهدای مدافع حرم به همت معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی استان آذربایجان شرقی و دانشگاه تبریز برگزار شد.
تاریخ انتشار: سه شنبه 29 دی 1394

به گزارش معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی استان آذربایجان شرقی، مجید حسینی از جانبازان و بازماندگان حادثه بمباران 27 دی در دانشگاه تبریز در یادوراه گرامیداشت شهدای 27 دی ماه دانشگاه تبریز و پاسداشت شهدای مدافع حرم با چشمانی اشک آلود از این حادثه و شب وقوع حادثه را آغاز کرد. 

وی گفت: چند هفته مانده به شروع کار، یکی از فرماندهان در دانشگاه سخنرانی داشت و از افرادی که شرایط حضور در جببه را نداشتند دعوت کرد تا در تهیه و ساخت مهمات به رزمندگان اسلام کمک کنند. تعدادی از شهدای حادثه 27 دی ماه، جانباز بودند و تعدادی نیز برای بارهای متوالی در جبهه های جنگ حق علیه باطل شرکت داشتند و حتی برخی تنها فرزند خانواده بودند.

حسینی با بیان اینکه محمد حسین حسین زاده، سر تیم ما در تولید و ساخت قطعات خمپاره بود اظهار کرد: ما به مفهوم واقعی بسیجی، در کارگاه دانشکده فنی دانشگاه تبریز کار می کردیم و هیچ ادعایی نیز نداشتیم.!

وی گفت: هیچ ارگانی به ما گواهی نداده که شما بسیجی هستید. به همین دلیل می گوییم بسیجی گمنام هستیم. ما از ساعت چهار بعد از ظهر تا نصف شب در کارگاه، قطعه می ساختیم. شهدا بمباران 27 دی با بقیه شهدا، فرق دارند. چون هم شهدا و هم بازماندگان این حادثه افرادی بی ادعا هستند.

 وی ادامه داد: شب بمباران با بقیه شب ها فرق داشت. بچه ها با یکدیگر خیلی خوب بودند. برق کارگاه قطع شد و همه با هم دعای توسل خواندیم. داخل کارگاه قند نداشتیم. آقای حسین زاده رفتند که برایمان قند بیاورد ناگهان بمباران شروع شد. اگر آقای حسین زاده کارگاه را ترک نمی کرد قطعا شهید می شد چون به همه جای کارگاه سر می زد.

حسینی در حالی که اشک در چشمانش حلقه بسته بود گفت: شدت موج بمباران به حدی بود که شهید زمانپور به دستگاه چسبیده بود.

 

احمدرضا بیضایی، برادر شهید مدافع حرم(محمودضا بیضایی) نیز در ادامه این برنامه به خاطره گویی پرداخت و گفت: شهدای 27 دی دانشگاه تبریز، سند مظلومیت جمهوری اسلامی و سند ستم و تجاوز متجاوزین است.

وی در ابتدای سخنان خود بر لزوم استفاده از عبارت شهدای جبهه مقاومت به جای عبارت شهدای مدافع حرم تاکید کرد.

وی در بخشی از سخنان خود تصریح کرد: متاسفانه با گذشت بیش از 27 سال از دوران دفاع مقدس،هنوز که هنوز است غبار محجوریت از چهره دفاع مقدس زدوده نشده ست.

به گفته وی، کاری که رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی انجام می دهند، کاری بسیار بزرگ و با ارزش است. متاسفانه برخی افراد نه تنها به تقویت جبهه مقاومت کمکی نمی کنند بلکه با کارهای نسنجیده خود در حق شهدا و رزمندگان، خیانت می کنند.

 بیضایی ادامه داد: حتی شهادت شهدای جبهه مقاومت اسلامی با شهدای دفاع مقدس تفاوت دارد. شهدای جبهه مقاومت، افرادی هستند که هزاران کیلومتر دورتر از خاک خود و بدون اینکه هموطنی بر سرشان باشد جان خود را تقدیم خدای خویش کرده اند.

وی به یکی از خاطرات خود با شهید محمودرضا بیضایی به نقل از مادر شهید پرداخت.

وی در این خصوص اظهار کرد: در هنگام وقوع زلزله منجیل، محمدرضا بیضایی، 9 ساله بود. به محض اینکه خبر وقوع زلزله در منجیل و نیاز آسیب دیدگان به کمک های مردمی را شنیده بود سراسیمه به خانه آمد. از مادرم خواست که به مردم زلزله زده کمک کنیم. مادرم از او خواسته که تا عصر صبر کند و بعد از بازگشت پدرم، مبلغی به عنوان کمک به مردم منجیل، اختصاص دهد.

بیضایی خاطرنشان کرد: محمودرضا متوجه شده بود که یک پتوی نو در خانه هست، اصرار داشت که این پتو را به ستاد کمک رسانی به مردم زلزله زده منجیل برساند ولی مادرم ممانعت کرده بود. پس از مدتی مادرم متوجه می شود که پتوی نو در خانه نیست و علتش را از محمود رضا جویا می شود که وی پس از عذرخواهی از مادرم می گوید: نمی توانستم تا عصر صبر کنم که پدر بیاید. چون کمک رسانی به مردم زلزله زده باید هرچه سریع تر انجام می شد.

 وی همچنین به یکی دیگر از خاطرات شهید بیضایی اشاره کرد و افزود: برادر زن محمودرضا، قبل از ازدواج محمودرضا با خواهرش از وی درخواست کرده بود که به دلیل ازدواج و به خاطر همسرش، دیگر در صحنه های نبرد و سپاه قدس فعالیت نداشته باشد و به سپاه عاشورا تبریز منتقل شود. محمودرضا گفته بود: " تو شهید نمی شوی"

ارسال نظر:
نام:
 
پست الکترونیکی:
   
آدرس وبسایت یا وبلاگ:

نظرشما:

لطفا عبارت را در کادر مربوطه وارد نمایید

قوانین سایت:
  • نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی شود
  • لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
  • اگرچه تلاش می شود نظرات ظرف 2ساعت تعیین تکلیف شوند اما نظراتی که پس از ساعت 17 نوشته شود حداکثر تا 10 صبح روز بعد منتشر می شوند
  • پس از تکمیل فرم بر روی دکمه ثبت کلیک نمایید.
نظرات شما: